کد مطلب:36545 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

مساله شرور و بی نظمی های عالم با فرض فاعل واحد قابل دفع است











سخن مولا در حقیقت این است كه اگر تصور كنید همه ی جهان فعل یك موجود است مشكل وجود بی نظمیها حل خواهد شد. اگر از یك فاعل كارهای متناقض سر بزند، یك روز با یكی دشمنی كند و فردا با همان شخص دوستی نماید، یك روز بسازد و فردا همان را ویران كند، یك روز كالایی را بخرد و فردا همان را بفروشد یك روز سخنی بگوید و فردا خلاف آن را بگوید، در این صورت شما در برابر رفتار و

[صفحه 62]

گفتارهای او دو فرضیه می توانید داشته باشید: یكی اینكه او موجود باشعوری نیست و نمی داند چه می كند و چه می گوید و دیگری اینكه او باشعور و حكیم است و تعارضهای ظاهری در اعمال و گفتارش به دلایل خاصی رخ می نماید و هر كدام حسابی دارد. با چنین فرضی حل مشكل تعارضها و تناقضها آسانتر خواهد شد چرا كه ما با نظر به كارهای انسانی خودمان، راحت تر درمی یابیم كه چگونه كارهای مختلف و ظاهرا معارض، روح واحد و جهت واحد دارند و در عین اختلاف، چون شب و روز، یا چون بهار و خزان، یا دم و بازدم، به تحقق یك هدف عاقلانه مدد می رسانند. برنامه های بلند مدت، همیشه تا وقتی به مقصد منتهی نشده اند، سوال انگیزند و ناظر بیرونی را دچار سوال و مسئله می كنند چرا كه نه از نیت فاعل خبر دارد نه از مقصدش. و این دو جهل، او را به فكر فرومی برد و توجیه پاره ای از امور را مشكل می سازد. اما قیاس با تدبیر انسانی، تصور چگونگی راه حل را دست كم آسان می سازد. اتفاقا حضرت امیرالمومنین (ع) در دنباله ی كلامشان همین نكته را توضیح می دهند.

فان اشكل علیك شی ء من ذلك فاحمله علی جهالتك به:

یعنی اگر جهان را دارای یك مالك و مدبر بدانی، چنانچه مشكلی برای تو درباره ی علت آفات و بلایا باقی ماند آن را به جهالت خود نسبت بده.

آنچه در این جهان در زمانها و مكانهای گوناگون رخ می دهد گاه متعارض یا بی معنی یا خلاف عقل و اخلاق و تدبیر به نظر می رسند اما اگر كسی بر كل عالم احاطه پیدا كند در همه این امور مخالف و معارض وحدتی را مشاهده خواهد كرد:


روز و شب ظاهر دو ضد و دشمن اند
لیك هر دو یك حقیقت می تنند


(مثنوی، دفتر سوم، بیت 4417)

[صفحه 63]

اگر به دنیا با دید وسیعتری نگاه كنیم، مشكل شرور حل خواهد شد. اما راهش این است كه- بنابر توصیه ی امیرالمومنین (ع)- فاعل را واحد بدانیم و فعل او را نیز فعل واحدی بدانیم كه اجزای آن در عرصه های ممتد زمان و مكان پخش شده است.

پس خلاصه سخن مولا این است كه دنیا استقرار پیدا نمی كند مگر با همین نظمی كه خدا برای آن نهاده است و این دنیا شامل نعمتها و بلایاست، به علاوه، جهان به این دنیای كنونی ختم نمی شود بلكه دنباله ای هم دارد كه معاد است و شامل چیزهای دیگری هم هست كه او می خواهد و می داند و ما به آنها آگاهی نداریم. حال اگر چیزی در این میان همچنان برای تو لاینحل ماند، آن را بر جهالت خود حمل كن.

ان الدنیا لم تكن لتستقر الا علی ما جعلها الله علیه من النعماء و الابتلاء و الجزاء فی المعاد او ماشاء مما لا نعلم. فان اشكل علیك شی ء من ذلك فاحمله علی جهالتك به فانك اول ما خلقت جاهلا ثم علمت:

و بدان كه تو ابتدا كه به دنیا آمدی جاهل بودی سپس چیزهایی را آموختی

و ما اكثر ما تجهل من الامر و یتحیر فیه رایك و یضل فیه بصرك، ثم تبصره بعد ذلك:

چه بسیار اموری كه بدان جاهلی یا در آن متحیری و دیده ات در آنجا كار نمی كند ولی بعدها آن را درمی یابی.


صفحه 62، 63.